دانلود پایان نامه دانشکده معماری
دانلود پایان نامه دانشکده معماری
مقدمه:
مطالعات طرح نهایی
موضوع پایان نامه: آموزشی
(دانشکده معماری)
تابستان 91
مقدمه :
بندگان مرا آگاه ساز و مژده بر،که من بسیار آمرزنده و مهربانم
آری هرگز بجز مردم نادان کسی از لطف خدا نومید نیست (قرآن )
معماری به عنوان یكی از عناصر شاخصه فرهنگ هر كشوری محسوب میشود. به بیان دیگر تبلور كالبدی جهانبینی، سیاست، اقتصاد، مذهب، هنر و تاریخ در سیمای شهر توسط معماری صورت میپذیرد. كالبد شهر آمیخته از عناصری است كه پیكره آن را تشكیل میدهند و این عناصر با توجه به ویژگیهای اقلیمی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در هم تنیده میشوند و سیمای شهر را باعث میشوند. معماری همچون علوم دیگر دارای پایه و اساس علمی میباشد كه بسته به شرایط سرزمینهای مختلف اشكال مختلفی را به خود گرفته است. لزوم وجود فضاهای آموزشی درجوامع ازاساسی ترین نیازهای انسانهاست. وجود یک فضایی برای تربیت معماران، که خودواجد شخصیت معماری باشد، دردانشگاه ها الزامی است وباتوجه به اینکه آموزش معماری نه تنها ازراه دیدن بلکه شنیدن وتبادل اندیشه ها می باشد ونیاز به فضاهایی باز برای برقراری مراوده های اجتماعی دارد که برای رشدافکار افراد امری سخت لازم است وکمبود چنین فضایی دردانشکده های امروز به وضوح احساس می شود ونیاز دانشجویان به چنین فضایی روزبه روز بیشترمی شود.
خود فضای دانشکده معماری نیز باید دارای مفاهیم عمیق معماری باشد تاراهگشایی باشد برای تربیت معماران بزرگ برای فردای ایران. چنین فضایی دانشجویان رابرای دیدن، شنیدن ولمس کردن ابعاد وجودی معماری، آماده کرده واین خود درسی است برای دانشجویان. جوانان بایدآزاد اندیشیدن وبه پرواز درآوردن اندیشه های خودرا درجایی تمرین کنند وبه اجرا درآورند واین جا مکانی نیست جزء فضاهای آموزشی.
آموزش معماری درایران درابتدا به صورت سینه به سینه وانتقال ازاستاد به شاگرد بود که شاگرد بعداز سالیان درازی به مفاهیم ورازورمزهای معماری پی می برد که براین مبنا به معماران رازیگر گفته می شد. بنیان آموزش آکادمیک معماري به صورت امروزی باتأسیس دانشکده هنرهای زیبای تهران بدست آندره گدار فرانسوی برمبنای نظام آموزشی مدرسه بوزار پاریس بود. این مدرسه دارای نظام آتلیه ای بود که هراستاد آتلیه خودرا داشت. دانشجویان سال بالایی باسال پایینی ها یکجابودند وسال پایینی ها ازتجربیات سال بالایی ها استفاده میکردند که روندی بسیارخوب درآموزش معماری بود.
چکیده
معماری، هنر ایجاد فضای مناسب برای انسان است و هنر ایجاد فضا، جهت آموزش آن اهمیت خاص دارد. در این پروژه سعی شده است فضای آموزشی، جهت «دانشکده ی معماری» در سایت واقع در ضلع شمالی سایت دانشگاه آزاد اسلامی واحد تالش طراحی شود و از جهتهای گوناگون موضوع ما را بر آن داشت که مطالعات طرح را در این زمینهها مورد بررسی قرار دهیم. در ابتدا به شناخت موضوع یعنی آموزش معماری که شامل آموزش سنتی، آموزش دانشگاهی، مبانی مطلوب در آموزش سنتی...، نظریههای نوین آموزشی و الگوهای آموزش معماری بوزار، مدرسه پرداخته شده است.
معماری در حقیقت گهواره رشد بشریت بوده و هست ، و معماران سازنده ی این مهد بشریند ، آنچنانکه جسم نوزاد بشر در گهواره به آسودگی امکان رشد و نمو می یابد، جسم و روح بشریت نیز در بستر معماری مجال نمو و بالندگی خواهد یافت .
در جوامعی که ارزش این بستر مادی و ارزش معماری بهای تک تک عناصر و بدنه ها و سطوح فضاهای آن شناخته شده
است ، بهای کار معماران نیز به درستی سنجیده و محترم شمرده می شود و حاصل پویای هرچه بیشتر معماری و تکاپوی معماران آن جامعه برای بهود کیفی و کمی معماری در سطح جامعه بومی و حتی در مقیاس جهانی است. جامعه ایران در گذشته و حال دارای معماران گمنام و به نامی بوده است که در تلاش و کوشش در این راستا بوده و هستند ، و این که تا چه حد موفق بوده اند و عوامل رشد معماران و یا عوامل بازدارنده تلاش و پیشرفت آنان چه بوده و هست ، جای تفحص بسیار دارد.
شناخت این عوامل و تاثیر آن بر محیط آموزشی این گروه خاص اجتماع ، می تواند در طراحی فضاهای مستعد ، مفید واقع شود . معماری و شهر سازی در هر کجای دنیا با فرهنگ ، شیوه زندگی و اقلیم ارتباط ناگسستنی دارد و معماری مطلوب آن است که بتواند با مساءل مای و معنوی جامعه هماهنگ باشد و چنانچه نتواند پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی سرزمین و مردم آن باشد باشکست مواجه خواهد شد.
هدف پروژه:
در تربیت دانشجویان، استاد، کتاب و روشهای تدریس، مدیریت آموزشی و خانواده همیشه مورد بررسی قرار میگیرند. در حالی که یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار در رشد و نمو دانشجویان، چگونگی معماری فضای آموزشی میباشد که نه تنها بدان پرداخته نمیشود بلکه جزئی از آخرین کلیات مورد توجه مسئولین میباشد. در حالی که فضای آموزشی و فیزیکی دانشگاهها نه تنها فقط یک محیط خشک و فاقد تأثیر در یاد گیری محسوب نمیگردد بلکه به عنوان یک عامل زنده و پویا در کیفیت فعالیتهای آموزشی دانشجویان ایفای نقش میکند چه بسا این نقش تأثیرگذار از آموزشی است که توسط استادان به دانشجویان آموخته میشود. به بیان دیگر، در و دیوار دانشگاهها همانند استاد و کتاب برای دانشجویان حامل پیام است و با آنها سخن میگوید.
علت انتخاب موضوع:
بیتحرکی و بیخبری در برنامه ثابت و ملالآور آموزش عالی معماری در ایران مرا به این امر واداشت که به دنبال محیطی پویاو به دور از جبر محیط آموزشی حاکم بر مدارس معماری در ایران بگردم. و طی تحقیق انجام شده برای الگوی مناسب در رابطه با مدرسه معماری به مراکز معماری در کشورهای کانادا، هلند، انگلستان، پاریس و ... برخورد کردم. که با هدف پیشبرد معماری و شناساندن معماری بومی کشورشان فعالیت میکنند. پس در صدد برآمدم تا محیطی آموزشی برانگیخته از معماری سنتی مان وبکار بردن مبانی اولیه واصلی در معماری(خط ، سطح ،حجم واشکال اصلی و...)و نیز استفاده از سازه های خرپا وفضایی و صفحات خورشیدی برای سه رشته معماری ، ساختمان و برق طراحی کنم.چرا که این امر میتواند استادانی گرانقدر برای دانشجویان باشد ، برای درک بیشتر موارد علمی که به صورت تئوری در کلاسهای درس ارائه می شود.
فصل اول
زمان در معماری
زمان به مفهوم متداول یعنی (چه وقت) و نیز (کجا) به معنای تعیین مکان یا موقعیت در فضا ست. فضا و زمان انفکاک ناپذیرند به نحوی که نمی توان بدون اندیشیدن در باره هر دو مفهوم به دیگری فکر کرد.
از زمانی که انیشتین نظریه نسبیت خود را بیان کرد دانشمندان بر آن شدند که زمان و فضای سه بعدی را با هم تلفیق کنند این امر موجب پیدایش نظریه فضا - زمان همان (بعد چهارم) شد.
طبق نظریه انیشتین زمان نسبی است یعنی زمان در عین حال برای یک شخص در یک فضا و مکان بخصوص مدت معینی می گذرد برای شخص دیگر در یک فضا و مکان متفاوت زمان با مدت دیگری می گذرد یعنی یکی جوان می ماند و دیگری پیر می شود .
زمانی که بشر بر روی زمین اسکان یافت قبل از تولد هر حرفه ای،معمار و معماری متولد شد زیرا بشر برای یافتن و یا خلق مکان مناسب برای زندگی تلاش خویش را آغاز نمود و این تلاشها تا به امروز ادامه دارد هر چند که در طول زمان این تلاشها متکامل گردیده و لیکن تمامی این تلاشها با یک هدف به پیش می رود و آن هم رسیدن به هدف غایی معماری که خلق و محافظت از مکان است، مکان می تواند به عنوان شناسه سازماندهی فضایی درک شود وفرم ساخته شده و معنای آن با زبان معماری که شامل نیازها نوع جهان بینی یا سنت است نشان داده شود معماری تنها مسئله چگونه و چه نیست بلکه مسئله کی (زمان) و کجا (مکان) نیز هست.
معماری همیشه و در همه حال همگام با زمان با توجه به نیازها ونوع جهان بینی که نسبت به زمان تعریف میشوند و هیچ یک بر دیگری مقدم نیست و در تعارض با یکدیگر نیز نمیباشند به پیش رفته است در کل معماری در هر زمان با نگرش از جهان نو و نیاز انسان برای جهت گیری و تعیین هویت در آن آغاز گردیده و ادامه دارد و معماری این نیاز را از طریق سازماندهی فضائی و بیان صوری برآورد میسازد .
از منظر تاریخ و معماری آمد و رفت ها و تجربه های پر شمار انسان ها از فضای معماری و در پهنه اعصار چگونه ماهیت اثر را جهت می دهد و معنای آن را دگرگون می کند معماری به مثابه موجودی زنده از تجربه های انسان و رخدادهای جهان و گذشت زمان بار می گیرد و محتوای تاریخ همچون رسوب به شکل اثر افزوده می شود.
همه پدیده های معماری در عین حال پدیده های تاریخی نیز هستند و دریافت محتوای حقیقت آنها به عنوان مفهومی انتزاعی و در سایه تجربه ای ذهنی و بریده از تاریخ ناممکن است. زیرا آثار هنری خارج از یک سنت فرهنگی با تاریخی خاص معنا نمی دهند.
در واقع تاکید بر تاریخ بیش از هرچیز به منزله حرمت نهادن به زمان است زمان طغیانگر است و کسی می تواند خودرا در تاخت وتازهای آن حفظ کند که معنا و جهت معیارهای فکری و فرهنگی عصر خود را دریافته باشد.
معماری هرگز به مفهوم واقعی کلمه ماندگار نیست و آنچه ماندگار است مفاهیم و ایده ها هستند و معماری بدون مفهوم زمان وجود ندارد چون تجربه ای همزاد وهمراه زمان است.
با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژی این مفاهیم را بهتر درک خواهیم کرد چرا که با ایجاد دنیای مجازی ، معمار براحتی می تواند آنچه را که در ذهن خلاق خود تداعی کرده است به عرصه ظهور برساند.
یک بنای سازی را با نگاه جستجو گرانه از هر طرف و جهات مختلف و از فواصل گوناگون بررسی میکنیم بررسی معماری بدین ترتیب فوق الذکر بیانگر همان عامل زمان است . در واقع در معماری و ساختمان برای درک و تجربه زیست در فضا وجود این عامل اجتناب ناپذیر است . انسان با حرکت خود در داخل بنا به مطالعه می پردازد واصطلاح چهارمین بعد را بوجود میآورد و در حقیقت تمام و کمال آن را به فضا می بخشد.
بدین ترتیب علاوه بر ابعاد سه گانه معماری یعنی درازا پهنا و ارتفاع بعد چهارم یعنی زمان هم به عنوان یک عامل تاثیر گذار در معماری محسوب میشود.
زمان،به مثابه یکی از اولین ابزارهایی که توسط آدمیان برای فهم جهانی که می زیستند به کار برده می شده ، شناخته شده است.چندان روشن نیست که پیش از مکتوب و مستند وماندگار شدن نقش و معنا و مفهوم زمان نزد آدمیان، مقوله زمان چگونه فهم می شده است .
فضای زندگی آدمیان با مولفه زمانی اش دیده و سنجیده می شود . اما گامهای بعدی زندگی راه را آماده می کنند تا زمان ، با نقش آفرینی ای مستقل از پدیده های عالم طبیعی و عالم نفسانی مهار شده به خواست انسان، به میدان زندگی معنوی آدمیان درآید.
رمز و راز زمان چندان برای ایرانیان باستان مهم بوده و تعیین کننده سرنوشت آدمیان ، که آن را خدای خود می دانستند، آن را زروان نام نهاده بودند که نخست (بی کران)بود و بعد ها،به هنگامی که اندیشه های دینی و مذهبی آنان تکامل یافت و با برخی از پدیده های صرفا این جهانی در آمیخت ، کرانمند گشت .
علاوه بر ابعاد سه گانه معماری یعنی درازا ، پهنا و ارتفاع، بعد چهارم یعنی زمان هم به عنوان یک عامل تاثیر گذار در معماری محسوب می شود. اینکه عنصر زمان چگونه می تواند با محور های مختصات سه بعدی ترکیب شود، در صورتی که این دو از دو جنس متفاوت هستند و این به نحوه ادراک فضای معماری توسط انسان توجه دارد.
درک حقیقت معماری در طول زمان به تجربه های ذهنی وشخصی فرد نیز بستگی دارد و همچنین تابع تصورات اوست . مخاطب فضای معماری بر اساس تجارب خود در گذر زمان برداشت های متفاوتی را از یک معماری به دست می آورد که این برداشت ها ی متفاوت از گذشته است.
معماران بر اساس یافته ها و آموخته ها و اندوخته های علمی- عملی خود ، به اندازه گیری زمان بهره وری ، یا بهتر به برنامه ریزی حرکت آدمی در گرمابه و مسجد یا کلیسا و خانه هایی که می سازند اقدام می کنند، و نه در پی دستورالعملی که ممکن است در این باب بتوان به دست آورد.
مداخله دادن مفهوم زمان در معماری و یا کمیت بخشیدن به زمان و سپس به کار بردن اش در طراحی معماری ، اقدامی است که به دشواری تحقق پیدا می کند اما برعکس برخاستن از نمونه های معماری ای که زبده اند و در بسترهای فرهنگی غنی تر تولید شده اند ، شناخت موضوع را میسر می دارد.
یکی از هدف های معماری تعالی بخشیدن به واقع زیستن است. بنابر این معماری باید فضاهای متمایز برای فعالیت های مختلف فراهم آورد و آنها را به نحوی به هم پیوند دهد که محتوای عاطفی آن کنش خاص در حیات آ دمی که در آن فضاها رخ می دهد تقویت شود .
زندگی جریان پیوسته ای تجربه است با هر کنش یا لحظه ای از زمان پیامد تجربه ای است پیشین و آستانه ای تجربه ای می شود که قرار است رخ دهد .
اگر بپذیریم که یک یک از هدف های زندگی دست یافتن به جریانی پیوسته از تجارب همگون است .آن وقت رابطه ی فضاها با یکدیگر ،که در ظرف زمان تجربه می شود ، مشکلی مهم را در طراحی پیش می آورد .وقتی به معماری از این منظر بنگریم ، در کنار هنرهایی چون شعر و موسیقی جای می گیرد ،چراکه در آن هیچ جزئی را نمی توان بدون ارتباط با آ نچه درست قبل یا بعد از آن می آید تصور کرد. (بیکن)
از سوی دیگر توصیف کامل یکی شئی تنها از یک نقطه غیر ممکن است چرا که با تغییر نقطه ی دید خصوصیات شئی عوض می شود ، از همین رو اساس تصور فضایی جدید که یک نقطه ی دید نیست . (گیلئون)
بنابراین حرکت در معماری جهت درک کامل آن واجد اهمیت است .یکی از معمارانی که به مقوله ی روح زمان و تاثیر آن در معماری آگاهی کامل داشت لوکور بوزیه بود .
او در کتاب (به سوی یک معماری ) در این مورد گفته است :در این برج ها که کارگران در آنها سکنا خواهند گزید ،کار گرانی که تاکنون در محلات بسیار متراکم و خیابان های انبوه دچار خفقان شده بودند ، همه ی خدمات ضروری به پیروی از نمونه آمریکا جمع خواهد شد و موجب کارآیی و صرفه جویی در زمان وانرژی خواهد شد و نتیجه طبیعی آنی آرامش روحی خواهد بود که این چنین ضرور است .
دریای این برج ها ،بوستان ها گسترده خواهد شد ،درختانی که همه شرط خواهند پوشاند .نحوه ی استقرار برج ها خیابان های چشم گیری را مشکل خواهد داد ، در این جا یقینا معماری ای در خور زمانی ما وجود دارد . (کهون )
گیدنون هم در تحلیل ویلا ساووای لکور بوزیه بر این ویژگی تاکید نموده است :
((درک معنای معماری ویلا ساووا از یک نقطه دید غیر ممکن است .این ساختمان به معنی واقعی کلمه مظهر فضا زمانی است )) (گیدنون)
پیتر ایزنمن هم مسئله ی تعلق به حال را یکی از مسائل اساسی در معماری می داند :در معماری همیشه با طول مدت تعلق به حال و نیز با طول مدت بقای تاریخی اش سنجیده شده است .ما ساختمان ها را با دو معیار می سنجیم :یکی اینکه چه مدت در تعلق به حال خود باقی می مانند و دیگر اینکه چه مدت خودشان را در تاریخ حفظ می کنند .
بعضی از ساختمان ها،کنونی بودن خودرا از دست میدهند و هرگز هم جزئی از تاریخ نمی شوند .من معتقدم که ساختمان ها ،50 یا 100سال می توانند تعلق به حال داشته باشند . (جودت)
درمسیر دانشگاه تا خانه فضایی در طی زمان کشف می شود که ذهنیات متعدد در طول این فضا همواره بر نحوه ادراک آن تاثیر می گذارند ، مثلا جلوه درختان گلهای کنار و وسط خیابان در مسیر راه و...... تماما فضاهای متعددی را برای فرد تعریف می کند.
نتیجه گیری:
زمان مفهومی است که با گذر از آن می توان به عمق معماری پی برد. اگر عامل زمان را در معماری حذف کنیم . هیچ عنصری برای کشف در فضای معماری نخواهیم داشت.
فصل دوم
تاریخچه آموزش عالی در ایران
1-2جایگاه آموزش در ایران باستان
2-2جایگاه آموزش در ایران دوره اسلامی
- تأسیس دارالفنون
- تأسیس مدارس عالی
- تاسیس دانشگاه تهران
- تاسیس وزارت علوم و آموزش عالی
- انقلاب اسلامی و ساخت سازمانی جدید
- آموزش عالی در فرهنگ و تمدن ایران و اسلام
- آموزش عالی در تاریخ معاصر ایران
- آموزش عالی پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی
1-2.جایگاه آموزش در ایران باستان
به گواهی تاریخ ، ایرانیان از دیر باز برای خرد و دانش ارزش بسیار قائل بوده اند تا آنجاکه در ادعیه و
اورادی که از آن زمانها به جای مانده است ، از خداوند خواسته شده است که به انها دانش و بینش عطا فرماید.
در گاتها امده است : « هر مرد و زن و یا پیر و دختر باید در راه دانائی و بینائی خود بکوشد؛ چه دانش دیده بیناست و هر که دانشمند نباشد ، کور و ناتوان است.» در این طریق به خصوص برای آموزش و پرورش دختران دستورات و دقت خاص اعمال می شده است و انها علاوه بر آموزشهای مقدماتی ، ادبیات ، موسیقی و تحصیلات عالی نظری را نیز پا به پای پسران فرا می گرفته و به درجات عالی دانش نائل می شده اند.
در آموزه های زرتشت یکی از راههای رسیدن به بهشت موعود ، « کوشش و کمک به تعلیم و تربیت نوع بشر » عنوان شده است ، چرا که به نیروی دانش ، شر و ستم ، این دو آثار جهل ، از جهان رخت بر می بندد.
در ایران باستان هدف از اموزش و پرورش این بود که کودک را معتقد به خدا و متدین بار بیاورند، او را دارای اخلاق نیکو کنند؛ به او پیشه و هنر بیاموزند و به بهداشت تن متوجه و مأمور سازند.
در زمان هخامنشیان توسعه صنایع و حرف گوناگون و سازمان اداری و تشکیلات وسیع دربار نیاز مبرمی به نیروی انسانی متخصص و کار آمد داشت. به همین لحاظ در صدد بر آمدند علاوه بر آموزشهای دینی سایر علوم را در مدارس ، مکانهایی سوای خانه و پرستش گاهها بر پا دارند.
با توسعه تعلیم و تربیت مدارس عمومی در نقاط مسکونی ، نزدیک محل کسب ، بازار و محل زندگی مردم ساخته شد. در اینگونه مدارس اموزش دینی و اخلاقی (= آشنایی با زمینه های اعتقادات مذهبی و چگونگی تعالیم زرتشت ) ؛ آموزش اداری و کشوری (= ارتباطات ، روابط عمومی ، امور مالی و حسابداری . مقیاسات ) ؛ آموزش نظامی (= شناخت و آشنایی با ابزار های جنگی و کسب مهارت و تسلط در استفاده از آنها)؛ آموزش سیاسی (= دیپلماسی و روش کشور داری )؛ آموزش صنعتی (= دانش و صنعت سفال، فلز، بافندگی ، چوب ، شیشه و کاغذ)؛ آموزش نیرومندی و بهداشت (= سواری، تیر اندازی، شکار، چوگان، کشتی و پهلوانی، راهپیمایی، کوه نوردی، دو ، شنا و شطرنج) و آموزش هنری (= دانش و مکتب موسیقی ،پیکر
نگاری، پیکر تراشی و منبت کاری ) از جمله آموزشهای رایج در ایران بود.با توسعه علوم و دانش که در نتیجه توسعه آموزشگاهها و مدارس دولتی و عمومی از یک سو و حشر و نشر با یونانیان و بر قراری رابطه با هندوستان از سوی دیگر صورت گرفت، به تدریج مدارس عالی در ایران پدیدار شد. جلوه بارز اینگونه آموزشگاهها که در آنجا ، در سطوح عالیه تدریس و تحقیق می شد، دانشکاه جندی شاپور است که به دستور اردشیر بابکان در قرن سوم میلادی بنیانکذاری شد.
در این دانشگاه که طی چندین قرن مرکز دانش جهانی محسوب می شد، طب، دارو سازی و دامپزشکی، فلسفه، هیئت و نجوم، ریاضیات، حکمت، منطق، الهیات و ... تدریس می شد و دانشکده طب و نجوم آن در بسط و تحکیم این علوم به کشفیات و پیشرفتهای فوق العاده بزرگی نائل شد.
2-2.جایگاه آموزش در ایران دوره اسلامی
با ظهور اسلام و پذیرش آن توسط ایرانیان نه تنها در اعتقاد و باور آنان به آموزش خللی پدیدار نشد، بلکه با تاکیدی که بر آموختن علم به عنوان یک ارزش اسلامی صورت گرفت، این اعتقاد راسخ تر گشت؛ چون در قران مجید به تحصیل و تحقیق توصیه شده است، همه گویای ترغیب مسلمانان به آموختن دانش است.ضمن اینکه تقریبا" همه بزرگان، نویسندگان و شاعران ایرانی نیز در آثار خود مردم را به فرا گرفتن دانش و هنر تشویق و تحریص کرده اند.
به این ترتیب ، با بسط حکومت اسلامی، دانش آموزی بیش ازپیش رونق یافت و به حیات علمی مسلمانان انجامید، که جلوه بارز آن را می توان در دارالعلم ها ، مدرسه ها، خانقاهها و جامعه های علمی جستجو کرد که « در مدتی بیش از هزار سال بنا به مقتضیات زمان مرکز دانش و بینش و مطالعه و تحقیق در انواع علوم و تهذیب و تزکیه افراد آدمی بوده و هزاران پیشوا، عالم، مربی و مراد تربیت کرده است.»
در اواخر قرن سوم هجری در شهر های عمده ایران مدارسی بر پا شد و حجره هایی برای سکونت طلاب تعیین گردید و برای تامین مخارج مدرسه و پرداخت حقوق مدرس و کمک هزینه تحصیلی به طلاب موقوفاتی مقرر شد.
با اغاز صدرات خواجه نظام الملک روند توسعه مدارس ، بیش از پیش صورت پذیرفت. به خصوص که نظام الملک برای هر یک از مدارس جدیدالتأسیس_ نظامیه_ دهات، بازار ، گرمابه و مستغلات دیگر وقف کرد که از در آمد آن مخارج مدرسه و حقوق مدرسین و کارکنان تأدیه گردید. به این ترتیب در اکثر شهر های ایرانی مدارسی بر پا شد و بر اثر آن زبان و ادبیات فارسی و عربی، علوم ریاضی، تاریخ و فلسفه و طب، خصوصا" علوم دینی رواج بسیار حاصل کرد و کتابهای عدیدهای تألیف و تصنیف شد.
برنامه مدارس در ابتدا ساده بود و بتدریج رو به تکامل گذاشت. تا آنجا که در بعضی از مدارس ، طلبه می توانست در هر یک از رشته های تفسیر قرآن ، علم کلام و رجال و حدیث وفقه ، حکمت و علوم طبیعی و ریاضی و یا یکی از فنون پزشکی ، شاعری، دبیری، منجمی و مهندسی تحصیل کند. با اینحال موادی که در هر مدرسه تدریس می شد بستگی به زمان و مکان و وسعت مدرسه و میل واقف و میزان موقوفه و عده طلاب و معلمان و شخصیت و تخصص مدرسان داشت.
1-2-2. تأسیس دارالفنون
آشنائی ایران با تمدن جدید در عهد صفویه آغاز گردید و معارف جدید اروپائی به مفهوم مجموعه علوم، صنایع، هنر و آداب و رسوم ممالک مترقی آن خطه به ایران وارد شد.با زیاد شدن ارتباط ایران با اروپا راه انتشار معارف جدید در ایران بیش از پیش هموار گردید و تأسیس مدارسی که سبکی متفاوت از مدارس سنتی ایران داشت و مواد درسی جدیدی به شیوه های بدیع و تازه تدریس می نمود و غالبا" توسط کشیش های خارجی و با هدفهای خاص مذهبی-سیاسی تأسیس یافته بود، سر آغازی بر تحول آموزش و پرورش در ایران گردید.
مهمترین اقدامی که در جهت تأسیس مدارس جدید به سبک مدارس اروپائی در ایران صورت گرفت، کوششی بود که از طرف امیر کبیر برای تأسیس دارالفنون انجام شد (1228 ه.ق) « او که ترتیبات زندگی و معارف جدید را به اجمال در مدت اقامت کوتاه خود در روسیه و مأموریت طولانی خویش در کشور عثمانی دیده و در جریان کارهای اداری ، احتیاج ایران را به افراد کاردانی که از معارف جدید با اطلاع باشند، دریافته بود... به تأسیس دارالفنون همت گماشت»
نظر امیر در تأسیس دارالفنون بیشتر داشتن مدرسه ای فنی و نظامی و طبی و صنعتی .... به منظور آشنا ساختن مردم ایران به صنایع ، حرف و فنون جدید اروپا و انتشار آن در ایران بود. به همین لحاظ در این مدرسه مهندسی ، داروسازی، طب و جراحی،
توپخانه، پیاده نظام ، سواره نظام و معدن شناسی تدریس می شد. ضمن اینکه متناسب با دروس اختصاصی هر شعبه دروس
دیگری نیز همچون تاریخ، جغرافیا، طبیعیات، ریاضیات و.... تدریس می گردید.
2-2-2.تأسیس مدارس عالی
1/4. مدرسه حقوق و علوم سیاسی
با تأسیس روز افزون مدارس ابتدایی و متوسطه ، ایجاد مدارسی در سطوح عالیه اجتناب ناپذیر می نمود ، که به همین لحاظ نیم قرن پس از تأسیس دارالفنون با صدور فرمانی مدرسه عالی علوم سیاسی تأسیس شد(1277 ه.ش.)
به همین ترتیب در سال 1299 ه.ش، وزیر عدلیه به تشکیل مدرسه حقوق اقدام نمود . دوره مدرسه علوم سیاسی چهار سال و دوره مدرسه حقوق سه سال بود و در پایان دوره به فارغ التحصیلان این مدارس مدرک تحصیلی لیسانس داده می شد. وابستگی مدارس مذکور به وزارت خارجه و وزارت عدلیه دیری نپائید، تا آنجا که مدرسه علوم سیاسی در سال 1305 و مدرسه حقوق در سال 1306 تحت نظر وزارت معارف قرار گرفتند که با ادغام مدارس مزبور توسط شورای عالی معارف (1306 ه. ش.) مدرسه حقوق و علوم سیاسی موجودیت یافت.
2/4.مدرسه طب
با تأسیس دارالفنون تدریس طب جدید در ایران رسمیت یافت. در همین ارتباط شاگردان طب قسمتهای عملی را در مطب پزشکان معروف و معلمان مدرسه می دیدند و حتی به همراه آنان به عیادت بیماران می رفتند تا به رموز طبابت آشنا شوند. ضمن اینکه نخستین بیمارستان دولتی بر مبنای طب جدید نیز یک سال پس از تأسیس دارالفنون ساخته شد.
در سال 1297 رشته پزشکی از دارالفنون مجزا و مدرسه طب به صورت مستقل تأسیس شد و با تصویب اساسنامه مدرسه مزبور دوره مدرسه طب 5 سال تعیین گردید.
در سال 1309 با تصویب شورای عالی معارف، تأسیس مدرسه داروسازی و متعاقب آن تأسیس مدرسه عالی دندانسازی به انجام رسید، اما اداره این دو مدرسه همچنان زیر نظر رئیس مدرسه طب باقی ماند. اما توسعه مدارس عالی به همین حد محدود نماند. بلکه با تاسیس مدرسه عالی فلاحت و صنایع روستایی (1301 ه.ش.) ، تأسیس مدرسه مهندسی (1305 ه.ش.) و تأسیس مدرسه عالی بیطاری(دامپزشکی) در سال 1311 گامهای جدیدی در جهت توسعه مدارس عالی برداشته شد و زمینه برای تأسیس دانشگاه تهران فراهم گردید.
3-2-2.تاسیس دانشگاه تهران
تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 نقطه عطفی در تاریخ آموزش جدید در ایران محسوب است. در این سال، به موجب « قانون اجازه تأسیس دانشگاه در تهران » به وزارت معارف اجازه داده شد که در تهران « موسسه ای به نام دانشگاه برای تعلیم درجات عالیه و فنون و ادبیات و فلسفه» تأسیس نماید. در این قانون برای دانشگاه 6 دانشکده:« علوم معقول و منقول» ، « علوم طبیعی و ریاضی»، « ادبیات، فلسفه و علوم تربیتی»،« طب و شعب و فروع آن»، «حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی» و « فنی» در نظر گرفته شده بود، با این تاکید که با تأسیس دانشگاه تهران بخشی از اختیارات وزارت معارف یا شورای عالی معارف به شورای دانشگاه تهران محول گردید و با تشکیل دانشگاههای شهرستانها (1228 ه.ش) این اختیارات به دانشگاههای جدید التأسیس نیز تعمیم یافت. جالب توجه اینکه هر یک از این موارد بعد ها به عنوان نقطه آغازی بر توسعه و تحول آموزش عالی در ایران محسوب گردید.
4-2-2.تاسیس وزارت علوم و آموزش عالی
توسعه تدریجی دانشگاها طی 30 سال پس از تأسیس دانشگاه تهران به تشکیل« شورای مرکزی دانشگاهها» در سال 1344 منجر شد که این تأسیس با هدف «رسیدگی به امور دانشگاههای ایران و کلیه موسسات آموزش عالی و ایجاد هماهنگی بین آنها» صورت گرفت.
دو سال پس از تأسیس شورای مرکزی دانشگاها، وزارت علوم و آموزش عالی تأسیس شد (1346) و به موجب قانون مربوط« تعیین هدفهای علمی و تحقیقاتی و آموزشی و تهیه و تنظیم برنامه های مربوط به علوم و پژوهشهای علمی و آموزش عالی»، « تعیین خط مشی آموزشی کشور...»،« نظارت بر امور دانشگاهها و دانشکده ها و موسسات آموزش عالی و صدور اجازه تأسیس یا توسعه آنها...» از جمله وظایف وزارت جدید اعلام شد.به دنبال آن در سال 1348 برای کمک به اجرای قانون تأسیس وزارت علوم و آموزش عالی «شورای مرکزی آموزش کشور» و پس از آن « شورای توسعه آموزش عالی » (1349) ، « شورای ارزشیابی مدارک تحصیلی خارجی» (1350) ، «شورای توسعه و تشویق پژوهشهای علمی کشور(1350) ، « شورای انتشاراتی و امور چاپی وزارت علوم و آموزش عالی » (1351) و « شورای آموزش پزشکی و تخصصی رشته های پزشکی» (1352) در وزارت علوم و آموزش عالی تشکیل گردید.
از سال 1350 با تصویب قانون هیأتهای امنای موسسات عالی علمی دولتی باب جدیدی در اداره دانشگاها و موسسات آموزش عالی به نفع استقلال اداری ، اجرائی و مالی آنها گشوده شد.
در مرداد ماه 1353 با تصویب قانون اصلاح تأسیس وزارت علوم و آموزش عالی وظایف جدیدی همچون« تعیین اصول کلی برنامه های آموزشی و پژوهشی دانشگاهی»، « هماهنگ کردن ضوابط سازمانی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی و پژوهشی»، « برنامه ریزی جامع توسعه آموزش عالی»، « فراهم آوردن موجبات تربیت دبیران و کارشناسان آموزش مورد نیاز موسسات آموزش عالی» بر وظایف قبلی وزارت افزوده شد.
در تیر ماه 1354 قانون اداره امور موسسات آموزش عالی غیر دولتی به تصویب رسید و به موجب آن به وزارت علوم و آموزش عالی اجازه داده شد « با تصویب شورای گسترش آموزش عالی، اداره موسسات آموزش عالی غیر دولتی را بر عهده کیرد.»
5-2-2. انقلاب اسلامی و ساخت سازمانی جدید
با پیروزی انقلاب اسلامی ، آموزش عالی به سمت تمرکز هر جه بیشتر سوق یافت. از جنبه ستادی در ابتدا وزارت فرهنگ و هنر در وزارت علوم و آموزش عالی ادغام شد و به دنبال آن " سازمان میراث فرهنگی" به تشکیلات جدید وزارت افزوده شد و به تبع آن وظیفه حفظ و احیای میراث فرهنگی کشور نیز بر عهده وزارت فرهنگ و آموزش عالی قرار گرفت.
با تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی در خرداد ماه 1359 مرجع قانونگذاری نظام جدید آموزش عالی به شیوه متمرکز موجودیت یافت و به دنبال آن علاوه بر گزینش دانشجو- که پیش از این به صورت متمرکز انجام می شد – گزینش اعضای هیأت علمی، تدوین برنامه های درسی و مقررات آموزشی نیز به شیوه متمرکز و از طریق آن ستاد دنبال شد. مبتنی بر این نظم جدید، کلیه دانشگاها و موسسات آموزش عالی به اجرای برنامه درسی واحد برای یک رشته معین موظف شدند، علاوه بر این مقررات آموزشی یکسانی در مجموعه دانشگاها و موسسات آموزش عالی به اجرا گذاشته شد. به موازات این اقدامات ، اداره موسسات آموزش عالی غیر دولتی و وابسته به دستگاههای اجرایی بر عهده دولت قرار گرفت که با ادغام آنها ، مجتمع آموزش
عالی موجودیت یافت و به این ترتیب فعالیت بخش خصوصی در آموزش عالی متوقف گردید و از تعداد موسسات آموزش عالی به خصوص در تهران به نحو چشمگیری کاسته شد. تحول دیگری که در این فرصت انجام شد، تأسیس دانشگاه تربیت مدرس در سال 1362 بود که با هدف تأمین عضو هیأت علمی برای دانشگاهها و موسسات آموزش عالی صورت گرفت.
تصویب قانون انتزاع آموزش پزشکی از وزارت فرهنگ و آموزش عالی و تشکیل وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی در مرداد ماه 1364 تحول مهم دیگری بود که آموزش عالی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آن مواجه گردید. با تصویب این قانون وظایف و مسوولیتهای وزارت فرهنگ و آموزش عالی در آموزش پزشکی به وزارت جدید انتقال یافت و به تبع آن دانشکده های گروه پزشکی از دانشگاهها جدا و به دانشگاههای علوم پزشکی تبدیل شدند. به این ترتیب گرایش به عدم تمرکز، حداقل در حوزه های ستادی، بروز و ظهور یافت، هر چند که در حوزه سیاستگذاری همچنان راهبرد تمرکز نفوذ داشت و اینهمه در شرایطی بود که تحت تأثیر تقاضای اجتماعی از سال 1362، دانشگاه آزاد اسلامی _ به عنوان موسسه ای غیر انتفاعی_ تأسیس شد و در اندک مدتی با تأسیس شعبه های خود در شهرستانها و ایجاد دوره ها و رشته های تحصیلی متنوع، توسعه یافت و به این ترتیب راه برای همکاری بخش خصوصی در آموزش عالی هموار گردید. ضمن اینکه به موازات این فعالیتها دستگاههای اجرایی مختلف نیز به تأسیس موسسات آموزش عالی وابسته اقدام کردند.
تأسیس دانشگاه پیام نور در سال 1353 با هدف احیای شیوه آموزش از راه دور هم تحول دیگری بود که آموزش عالی ایران در دوران بعد از انقلاب با آن مواجه گردید. با این اقدام دانشگاه پیام نور با برخورداری از تجارب، امکانات و تا حدودی از نیروهای دانشگاههای غیر حضوری که در موسسات آموزش عالی دیگری ادغام شده بودند موجودیت یافت و به زودی دامنه شعبه ها و مراکز آموزشی خود را به اقصی نقاط کشور گسترش داد. این اقدامات در مجموع باعث گسترش موسسات آمزش عالی و به تبع آن افزایش شمار دانشجویان ، فارغ التحصیلان و اعضای هیات علمی شد.
تصویب برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور نقطه عطفی در تاریخ آموزش عالی ایران محسوب است. با تصویب این برنامه ، به منظور انسجام بخشیدن به امور اجرائی و سیاستگذاری نظام علمی کشور وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری تغییر نام یافت و وظایف برنامه ریزی ، حمایت و پشتیبانی ، ارزیابی و نظارت ، یررسی و تدوین سیاستها و الویتهای راهبردی در حوزه های تحقیقات و فناوری به وظایف وزارت جدید افزوده شد.این الزام قانونی باعث شد که گرایش به عدم تمرکز در آموزش عالی که از سالهای قبل بروز کرده و در قالب واگذاری در اختیارات برنامه ریزی درسی و تأمین و انتخاب هیأت علمی مورد نیاز به تعدادی از دانشگاههای منتخب تجلی یافته بود، تسهیل و تسریع شود. به این ترتیب قابل پیش بینی است که در ساختار جدید وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری ، دانشگاهها و موسسات علمی و پژوهشی با استقلال نقشهای کلیدی و محوری خود را ایفا خواهند کرد.ضمن اینکه در این طریق به اعمال سیاستهای کلان و راهبردی آموزش عالی موظف و ملتزم خواهند بود.
فصل سوم
1-3مبانی نظری
تعریف
یکی از سه تعریف « مبانی نظری معماری» که مطرح گردیده را بیان کرده و بر اساس آن مبانی نظری حاکم بر معماری معاصر را تحلیل می نمائیم
1-1- 3 .تعریف یک= مجموعه و نظامی از داده ها و مفاهیم است که به توصیف و تبیین پدیده های معماری ( آثار معماری و اندیشه های مکتوب) می پردازد و این کار را با دو هدف انجام می دهد:
- تولید معماری جدید
- نقد معماری موجود
2-1-3 .تعریف دوم= مجموعه ای از ویژگیهای مفهومی و معنایی است که یک طراح (معمار) آنها را در طراحی اثر خود القاء می کند .(این القاء می تواند آگاهانه و یابصورت ناخودآگاه باشد )
3-1-3 .تعریف سوم = حاصل تعامل یک مثلث است که رئوس آن عبارتند از ؛ معمار ،مردم، معماری یعنی ؛
- نگاه معمار به معماری
- نگاه معمار به مردم
- نگاه مردم به معماری
(و برای تحلیل معماری بر اساس یکی از تعاریف فوق، توجه و استناد تحلیل گر به چارچوبه های نظری هر کدام از 3 تعریف بالا، حائز اهمیت می باشد)
2-3مبانی نظری معماری
1-2-3 .انسان و فضایمعماری
معماری اجتماعیترین هنر بشری است. به غیر از دوران گردآوری خوراك،حضور فضا، بنا و شهر از گذشته تا امروز و در آینده، لحظهای از زندگی روزمره آدمیانغایب نبوده و نخواهد بود. بشر نیازمند فضایی است كه او را در مقابل تأثیرات محیطمحافظت نماید. این نیاز از ابتدای زندگی تا به امروز تغییر چندانی نداشته است. اینفضای محافظ یا همان فضای معماری، مركزی است كه بر مبنای آن تمامی ارتباطات فضاییشكل یافته و سنجیده میشوند .
ارتباطات فضایی بین افراد، سیستمی است پیچیده ازتمایل به نزدیكی، فرار، نادیده گرفتن، توجه نكردن و ... به این دلیل فضای معمارینمیتواند تنها با توجه به فضایی ریاضی طرح شده باشد، بلكه لازم است طرح فضا بهترتیبی باشد كه تمامی ارتباطات اجتماعی ـ روانی انسانها تقویت شوند یا اینكه لااقلبرای آنها مزاحمتی ایجاد نشود.
مفهوم فضای ساخته شده یا فضای كالبدی به معنایكلیه شكلهای كالبدی قابل لمسی كه انسانها به وجود میآورند و یا تغییر شكلهایی كهدر همین زمینه اعمال میكنند، میتواند به صورت یك مفصل بین فضای كالبدی ـ طبیعی وفضای زیستی انسانها تعریف شود. این فضا نقطه شروع انسان برای شناخت محیطاست.
فضای معماری به بیانی توصیف مادی مكان یا ظرفی است كه در آن بخشی ازفعالیتهای مربوط به زندگی بشر صورت میپذیرد. بنابراین فضای معماری با زندگیرابطهای ناگسستنی دارد. انسان هنگامی كه از رحم مادر جدا میشود، در فضایی جدیدقرار میگیرد كه همان فضای معماری است. انسان در فضای معماری زندگی میكند، به فضافكر میكند و فضا را خلق مینماید. معماری هنر به نظم درآوردن فضاست و انساننمیتواند قبل از آنكه افعال خود را منظم كرده و به زندگی خود نوعی سازمان بخشیدهباشد، فضا را به نظم درآورد.
رابطه انسان با فضای معماری رابطهای است روزمره كهبخش مهمی از زندگی او را در بر میگیرد. این رابطه پیچیدهتر از رابطه انسان بافضای هنری نقاشی و مجسمه سازی است، زیرا انسان این فضا را از درون نیز تجربهمیكند. از این رو بعد از قرنها، هنوز مسأله اصلی معماری، فضا و زندگی و چگونگیارتباط بین این دو است. فضای معماری كه اصلیترین وجه معماری است، از طریقاصلیترین وجه زندگی یعنی خلاقیت میتواند ایجاد شود. با اینكه فضای معماری به فضایزندگی انسانها مربوط است، ولی این ارتباط از فرمول خاصی نتیجه نمیشود. فضای زندگیبصورت الگویی از پیش تعیین شده، در جهان ایدهآلها وجود ندارد، بلكه بایستی ایجادشود و معمار مسؤول ایجاد آن است.
3-3 خلاصه ای از تعاریف مبانی نظری معماری:
1-3-3 . مبانی نظری :
نوع نگاه شخص به زندگی و طرز تلقی ازجهان هستی ( جهان بینی ) را مبانی نظری گویند.
پس از آشنایی با مفهوم مبانی نظریبه صورت عام و کلی ،برای بررسی بیشتر مبانی نظری معماری باید به تعاریف مختلف از آنبپردازیم و جنبه های مختلف مبانی نظری در معماری را مورد بررسی قرار دهیم .
درشناخت و بررسی ابتدایی از مبانی نظری معماری باید به بررسی خود مبانی نظری معماریکه شامل هدف ، ماهیت و گرایش های نظری معماری می باشد پرداخت و پس از آن به مو ضوعمبانی نظری عام معمار یا طراح در یک طرح و پیوند فرهنگ و معماری که شامل علوماجتماعی و فرهنگی و اصول زیبایی شناسی می باشد پرداخت و در نهایت مبانی نظری طراحیمعماری که شامل منابع شناخت و تئوریها ی گذشته و نوین معماري می باشد را مورد بررسیقرار داد.
2-3-3 . مبانی نظری معماری:
۱-مجموعه و نظامی ازداده ها و مفاهیم است که به توصیف و تبیین پدیده های معماری که شامل آثار معماری واندیشه های مکتوب است می پردازد و این کار را با دو هدف انجام می دهد:
-تولید معماری جدید
- نقد معماری گذشته و موجود
۲-مجموعه ای ازویژگیهای مفهومی و معنایی است که یک طراح (معمار) آنها را در طراحی اثر خود القاءمی کند ، که این القاء می تواند آگاهانه و یا بصورت ناخودآگاه باشد.
۳-حاصلتعامل سه اصل مردم ، معمار و معماری که شامل نوع نگاه مردم به معماری، نوع نگاهمعمار به معماری و نگاه معمارانه به زندگی مردم می شود .
معماران متفاوت بااحساسات ونگرشهای متفاوت كار مي كنند .بعضي از آنها براي شروع به كار فاز يك ازبنيان فيلسوفانه به عنوان راهبري براي تصميم گيري استفاده مي برند .
4-3 مبانی نظری عام معمار یا طراح در یک طرح :
روحیه و شخصیتیاست که طراح برای یک پروژه خاص متصور می شود و از طریق آن ایده های کلی خود را درارتباط با پروژه بیان می کند . معمار همچون ديگر هنرمندان خلاق،با چند روش كاريمورد استفاده خود انس مي گيرد و با تركيبهاي متفاوت آنها و آزمايشهاي پي در پي،زبان مطلوب براي هر طرحيرا مي يابد .بنا براين هر كار جديد او به كارهاي قبلي اومتمايل است و بر حسب اعتقاد او به تغيير مد و سليقه ،كارهاي او نيز تغيير مي كند .
5-3 مبانی نظری طراحی معماری :
اصول و ضوابطی ( دستورالعملهای طراحی ) است که طراح بعد از شناخت وارزیابی موضوعات یک پروژه خاص برای حصول مبانی نظری عام طرح ، اتخاذ می نمایدگذر زمان جبری فرا راه معماری سنتی برای زندگی روزمره امروزی آیا معماریسنتی می تواند جوابگوی نیازهای ما باشد؟
آیا دائم نشستن و فکر کردن به مسائل فلسفی ،فرهنگی وهویتی می تواند مشکلات مارا حل کند؟
گذر زمان جبر را وارد میکند،جبری که معماران ومخاطبان را از معماری سنتی جدا ویا دور می کند،این جبر می تواندجبر اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی،تکنولوژیک ویا سیاسی باشد،به هر حال موجودیت جبردرتمامی موارد فوق بر اثر گذر زمان است ، هنرو معماری همیشه و در همه حال تابع اصول وضوابط معین و شناخته شده ای است و پیوندی استوار و ناگسستنی با فرهنگ، الگوهایرفتاری و ارزشهای جامعه داردو به همین دلیل است که سبک های معماری هر دوره ،انعکاسیاز فرهنگ و هنر آن دوره محسوب می شود، همچنانکه تغییرات در معماری با تغییراتی کهدر سایر عرصه های زندگی به وقوع می پیوندد متناسب است،و این تغییرات لازمه معماریپو یا و زنده است تا بتواند نیازهای جدید انسان را پاسخگو باشد. هر سبک جدید معماریبر اصول، روشها و سنتهای سبک های پیشین استوار است و به همین علت است که بین سبکهایگوناگون معماری در
گذشته رابطه ای محکم وجود دارد به طوری که مرزبندی در بین آنهادشوار به نظر می رسد. این نزدیکی اصول و روشهای معمار در بین سبکهای مختلف نشاتگرفته از فرهنگ، سنن و الگوهای رفتاری مشابه افراد جامعه می باشد که با اندکتغییرات در شیوه های جدید زندگی و فرهنگ مردم که ریشه در زمان دارد،به علت پاسخگوییبه نیازها جدید باعث به وجود آمدن سبکهای معماری می شده،پس باید گفت که زمان همیشهدر حرکت است و آن قومی موفق است که نيازهای معماری جامعه را درک کند و زمان ومکانجامعه خود را بشناسد، معماری باید در جهان آزاد صورت پذیرد جهان آزاد بدان معنانيست كه تمام مكانهاي خاص لزوماً هويتشان را از دست بدهند و جملگي شبيه به همشوند، جهان آزاد، جهان ارتباطات و تغييرات است، و مستلزم نوعي گونهگوني است. بهبيان ديگر، زندگي ضرورتاً با خصوصيات محلي رابطه دارد، و تجسم هر نوع جهان بايدتجلي اين خصوصيات را با نیاز و تکنولوژی روزدر بر گيردو اينكه معماري ميتواند ريشهدر محل داشته باشد و با زمان به جلو گام بردارد یعنی می توان بر فراگير و به روزبودن آن تأكيد داشت،در واقع می توان رشد سنت جدید را در معماری از ابتدای تاریخ تاکنون مشاهده کرد، پس نمی توان گفت ظهور معماری جدید که بر اساس همان فرهنگ والگوهای رفتاری انسان در زمان خویش و بر اساس نیازها و امکانات جدید و نه بر اساسفرهنگ ، نیازهاو محدودیتهای گذشته شکل گرفته است ،باعث گسست پیوندهای محکم و استواربین برخی از مظاهر و جلوه های زندگی با فرهنگ جامعه و در نتیجه از بین رفتن معماریسنتی شده است زیرا اگر اینگونه می بود بایستی تمامی سبکهای معماری که باعث رشد ،پیشرفت و تکامل معماری در طول زمان شده است به دلیل آنکه سبک قبلی خود را دگرگون کرده و یا تکامل بخشیده را مخل و نابود کننده معماری سنتی و هویت معماری بدانیم وطبق دیدگاه و نظریه سنت گرایان متعصب بگوییم که اصولاً انسانها وظیفه نداشتند کهعمر و توان خویش را صرف کشف یااختراع و ایده های جدید و برپایی چنین دستاوردهایینمایند و می بایستی گرایش به سنتها و راههای گذشته داشته باشند، هر چند با کمی تاملمی توان سنت گرایی آنان را با پیشرفت همان سنت در طول زمان به چالش کشید،زیرا ممکناست که همان چیزی که امروز مدرن است فردا سنت شود.به نظر من و بسیاری دیگر، سنتچیزی در گذشته نیست ،سنت همیشه با ماست و خواهد بود سنت نیاز واعتقاد ما در دورانیاست که در آن به سر می بریم، البته شاید معماری مبتني بر سنت باشد اما ديگر متعلقبه آن نيست، معماری همیشه و در همه حال با زمان همراه و هم قدم بوده است، و اینزمان است که بر اساس ماهیت و جبر خویش فرهنگها،سنن و الگوهای رفتاری را می سازد ویا تغییر می دهد، باید بپذیریم که معماری و هنرهای سنتی یکی پس از دیگری بر اثر جبرگذر زمان از بین خواهند رفت همانگونه که از ابتدا تا به حال در هر دوره کم رنگ وکمرنگ تر شده و در آخر ضعیف یا از بین رفته اند. سنت بايد گسست كامل از آن باشد منتهاگسستي كه آگاهانه و هوشيارانه است و به بقاي فرهنگ ميانديشد نه تخريب آن، سنتمتعصب حاصل يك جهاننگري مداوم و تقلیدی است كه امروز منسوخ شده، به هر حال جبرزمان و جود دارد و بهترین راه مقابله با آن همراهی با آن است ،یعنی با این جبرهمراه شد و آن را واقعیتی غیر قابل انکار دانست.
اگرمعماری سنتی و ايراني نميتواند تکنولوژی و روشهای معاصر را در خودجا دهد و نیاز امروز را بر طرف کند به اين خاطر است كه نتوانسته با تپشهاي زندگيامروزی همراه شود، اتفاقي كه در شعر معاصر با هوشمندي نيما افتاد گسستن از سنت شعركلاسيك بودکه از راه نقد آن اتفاق افتاد. نيما به اين نتيجه رسيد كه جهانبيني شاعركلاسيك مبتني بر سوبژكتيويته است؛ او به پيرامون خود نگاه عيني و ابژكتيو ندارد. نيما سعي كرد كه اين رويه را در شعر خود دنبال نكند. خوب! اين يعني نقد تاريخ. امانغمههاي محزون موسيقي ،معماری و دیگر هنرهای ایرانی هنوز هم گرفتار همان جهانبينيسوبژكتيو است كه از ديرباز بر كليت فرهنگ ما حاكم بوده است. به همين دليل پاسخگوينياز نسل امروز نيست. من متاسفم كه هنوز چنان نگاه هويتخواهانه و متصلبي بر هنرهاومعماری ايراني حاكم است كه حاضر نيست به آن نگاه انتقادي بيندازد و طرحي نو بياورد ...
گویا جبری که از آن سخن به میان است درخصوص معماری ایرانی به جای تکامل تدریجی آن بر اساس نیازهای روز و نوع جهان بینی وفرهنگ و هویت ایرانی جبری است کنترل نشده که متاسفانه سعی درحذف معماری ایرانی وجایگزینی آن با معماری همگام با زمان ،مطابق با نیازهای جدید به روز و بسته بندیشده اما وارداتی دارد ،و به نظر من این هیچ دلیلی ندارد مگر مقابله متعصبانه بعضیافراد که سعی در حفظ هنر و معماری ایرانی به شکل سنتی خود(سنت متعصبانه) و عدم توجهبه جبر زمان هستند و بدون توجه به قابلیتهای جدید در معماری ایرانی و نیازهای جدیدبشری بر سنتی بودن آن اصرار می ورزند و مخالف با همگام نمودن آن با زمان بر اساساصول و فرهنگ و جهان بینی ایرانی هستند.
1-6-3 . كل و جزء
در هر سيستم ساختي، يك عنصر هست كه نسبت به بقيه عناصر سيستم حالت مشخص و ممتازي دارد. اين عنصر واحد به معناي كل است . در مقابل ساير عناصر كه «كثير» هستند و معني جزء دارند. كل كه به واحد بودن شناخته مي شود، عامل اتحاد اجزاء و تشكيل سيستم آن، به گونه اي است كه تمام اين مجموعه در برابر ساير نظامها، واحد مستقلي را تشكيل مي دهد. وظيفه نهايي كل به وحدت رساندن اجزاء است . مانند مغز كه به عنوان عنصر واحد و حاكم عملكرد سيستماتيك و منظم، بدن را هماهنگي و رهبري مي كند.
و دیگر توضیحات........................
تعدا صفحات پروژه:114
این مطلب در تاریخ: 22 / 7 / 1393 ساعت: 14:54 منتشر شده است
برچسب ها : دانلود رساله معماری٬ دانلود رساله های معماری٬ دانلود مطالعات معماری٬ دانلود مطالعات های معماری٬ دانلود پایان نامه معماری٬ دانلود پروژه طرح 3 معماری٬ دانلود پروژه طرح 4 معماری٬ دانلود پروژه طرح نهایی معماری٬ رساله معماری٬ رساله های معماری٬ طرح 4 معماری٬ طرح 5٬ طرح نهایی٬ مطالعات آماده معماری٬ مطالعات جدید معماری٬ مطالعات معماری٬ مطالعات های آماده معماری٬ مطالعات های جدید معماری٬ مطالعات های معماری٬ مطالعات و رساله معماری٬ پایان نامه جدید معماری٬ پایان نامه معماری٬ پایان نامه های معماری٬ پایان نامه کارشناسی ارشد معماری٬ پایان نامه کارشناسی معماری٬ پروژه طرح نهایی معماری٬ کاملترین پکیج مطالعات ، رساله و پایان نامه های معماری ( 23 پایان نامه کامل )٬ کاملترین پکیج مطالعات های معماری، رساله معماری و پایان نامه معماری ( 71 مطالعات معماری) -,